محبوب شدن. عزیز شدن. مورد علاقه واقع گشتن: به بانگ خوش گرامی شد سوی مردم هزارآوا وز آن خوار است زاغ ایدون که خوش و خوب نسراید. ناصرخسرو. تاک رز از انگور شد گرامی وزبی هنری ماند بید رسوا. ناصرخسرو
محبوب شدن. عزیز شدن. مورد علاقه واقع گشتن: به بانگ خوش گرامی شد سوی مردم هزارآوا وز آن خوار است زاغ ایدون که خوش و خوب نسراید. ناصرخسرو. تاک رز از انگور شد گرامی وزبی هنری ماند بید رسوا. ناصرخسرو
فراموش شدن. از یاد رفتن: هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف با دوستان چنین که تو تکرار میکنی. سعدی. گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود میروی و مقابلی غایب و درتصوری. سعدی. و رجوع به فرامش شود
فراموش شدن. از یاد رفتن: هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف با دوستان چنین که تو تکرار میکنی. سعدی. گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود میروی و مقابلی غایب و درتصوری. سعدی. و رجوع به فرامش شود